کمیته رفاهی
 

بي زحمت «در» را پشت سرتان ببنديد

- نظرات : بدون نظر - بازدید [ 692 ] - شنبه, 22 فروردین 1394
بي زحمت «در» را پشت سرتان ببنديد

بي زحمت «در» را پشت سرتان ببنديد اول: سال ها عطش و انتظار برای رسیدن به نیمکت سرخ. این خلاصه تمام این سال های فوتبالی حمید درخشان بود. مدعی بود تنها دوای درد ...

بي زحمت «در» را پشت سرتان ببنديد





اول: سال ها عطش و انتظار برای رسیدن به نیمکت سرخ. این خلاصه تمام این سال های فوتبالی حمید درخشان بود. مدعی بود تنها دوای درد پرسپولیس اوست و با تیمی که دایی بسته می توان قهرمان شد. وقتی آمد وعده هایش را از یاد برد.

بازيكنان را همواره ناكارآمد جلوه داد و بردها مال خودش و باخت ها مال ديگران بود. بي انضباطي در تيمش غوغا مي كرد و بي انضباط ها، قداره كش هر روز درفشي فر و رختكن تيمش بودند بي آنكه كمترين تنبيهي متوجه شان باشد. وعده نيم فصل را داد، جذب بازيكن و ترميم تيم دايي براي رسيدن به يك پرسپوليس رؤيايي. 9 بازيكن جديد گرفت اما غير از گابريل كسي رد مؤثر چنداني از بقيه نديد. شاهكارشان تادئو بود. بماند كه حامي هميشگي درخشان (رهبري فرد) در مورد جذب تادئو و ضرركرد درخشان در يك معامله ملك مشكل دار چه ها گفت و چرا درخشاني كه بر سر ماجراي نه چندان مهم تماس با يوسف وكيا مدافع فولاد، وكيلش را به دادسرا و كميته اخلاق فرستاد و كم مانده بود به ديوان لاهه شكايت كند تا سعداوي را محكوم كند در مقابل اين ادعاهاي عجيب و غريب رهبري فرد سكوت كرد!

دوم: درخشان با توپ پر آمده بود. بيقرار از رسيدن به معشوق، مجال نداد دايي، درفشي فر را ترك كند. آن همه هياهو اما خيلي زود رنگ باخت تا خودش هم باور كند تمديد روز به روز ويزايش در اقامتگاه سرخ ها، عاقبتي جز بركناري ندارد. استعفا! كسي كه دقيقاً يك روز قبل از جدايي اش از پرسپوليس گفته بود استعفا كار آدم هاي ترسو است عاقبت استعفا داد و شب هنگام كه از كرده اش پشيمان شد، صبح علي الطلوع روانه ساختمان باشگاه در خيابان شيخ بهايي شد تا شايد يك بازي ديگر هم روي نيمكت پرسپوليس بنشيند و آخرين روز بودنش، ناكامي مقابل تيم 10نفره راه آهن با مديريت عليرضا رحيمي (هماني كه آمدن درخشان باعث رفتنش از پرسپوليس شده بود) نباشد اما فهميد مرغ از قفس پريده و جناب نژادفلاح خرسند از جدايي درخشان، در استانبول دارد با پروفسور عكس يادگاري مي گيرد!

سوم: درخشان را بعد از پروين يكي از پرسابقه ترين مردان پرسپوليس مي دانند. دوران بازيگري او اما برخلاف ايام مربيگري اش سپري شد. در عالم مربيگري بهترين تيم تاريخ پرسپوليس را با اشتباهاتي فني و عدم تعويض بازيكن مقابل جوانترين استقلال آن سال ها در سال 73 به ناكامي كشاند. آن بازي كه دو بر صفر به نفع پرسپوليس پيش مي رفت ناگهان با اشتباهات درخشان روندي ديگر يافت و كار به تساوي كشيده شد و دعواي امير و مجتبي و بازي تعطيل. باختن مگر غير از اين است؟ اويي كه داعيه عدم باخت به استقلال را دارد در مورد آن بازي چه توضيحي دارد؟ باخت در فينال حذفي با شاهين بوشهر مقابل استقلال را باخت نمي دانند؟ اويي كه وقتي با شاهين بوشهر، پرسپوليس استيلي را در بوشهر برد همه اركان باشگاه و كميته فني اش كه مركب از قديمي ها و پيشكسوتان بود را به باد تمسخر گرفت، اويي كه با شاهين و پيكان و داماش و هما و دلوارافزار ناكام بود با كدام ادعا به نيمكت پرسپوليس رسيده بود؟ درخشان نه در پرسپوليس كه سال هاست در تيم هاي ديگر فرياد مي زند نمي تواند مربي موفقي باشد.

چهارم: برد دربي كه روي هنرنمايي ستارگان كشف شده توسط دايي به دست آمد احتمالاً بارزترين نقطه كارنامه اخير درخشان در پرسپوليس باشد. براي ماندن در اين تيم اما نكات مهمتري وجود دارد. دانش فني، مديريت و جسارت برخورد با بي انضباط ها و صداقت در كنار كسب نتايج خوب. چه آنكه اگر دربي تنها ملاك ارزيابي ها بود امروز پرويز مظلومي همچنان سرمربي استقلال بود.

پنجم: درخشان برخلاف دايي در ميان حمايت جدي پيشكسوتان آمد. او اما با خودش و پرسپوليس كاري كرد كه روز رفتنش تنها حامي اش علي دايي بود! كسي كه درخشان در مصاحبه هايش او را پرسپوليسي ترين فردي خواند كه با سكوتش به او كمك كرده و گفته بود بزرگترين اشتباهم انتقاد از تيم دايي بود! چقدر دير جناب درخشان. تو با خودت و رؤياهاي سال هاي سالت چه كردي؟

ششم: درخشان رفت. احتمالاً ديگر او را در هيچ تيمي نخواهيم ديد. شايد وقتش رسيده برايش بنويسيم: تيم بعدي نه! به فكر شغل بعدي باش!

هفتم: خداحافظ آقاي شماره 9. نسل امروزي حرف هايت را مي شنوند و فردا عليه خودت به كار مي گيرند. داروهايت انگار از داروهاي تقلبي ناصرخسرو بود... دواي درد پرسپوليس كه نشدي ؛ پس پايت را از روي لوله اكسيژن آن بردار. اينجا ته خط است. همه وعده هايت را دفن كرديم. وعده كه مي دادي و رؤيافروشي كه مي كردي ما را به ياد صحاف سخنگوي دولت عراق در زمان صدام مي انداختي. آمريكايي ها داشتند در خيابان هاي بغداد جولان مي دادند و او اسلحه به دست مقابل دوربين رجز مي خواند. به سلامت... بي زحمت در را پشت سرتان ببنديد.



بر گرفته از سایت ارتش سرخ



مرتبط با موضوع

گالری عکس

جدول