کمیته رفاهی
 

به احترام یک هوادار واقعی فوتبال

- نظرات : بدون نظر - بازدید [ 1387 ] - جمعه, 5 دی 1393
به احترام یک هوادار واقعی فوتبال

یاد سرخت سبز استاد سرخ هنر مردمی ایران... به احترام یک هوادار واقعی فوتبال شاهین تهرانی برای بچه ها ی نسل ما نام «مرتضی احمدی» به طرز بسیار پیچیده و گشودگی نا...

یاد سرخت سبز استاد سرخ هنر مردمی ایران...
به احترام یک هوادار واقعی فوتبال



شاهین تهرانی
برای بچه ها ی نسل ما نام «مرتضی احمدی» به طرز بسیار پیچیده و گشودگی ناپذیری گره خورده به کودکی های پر ماجرایمان. مردی که صدایش در آن سالهای جنگ و موشک و خون، تحت عناوین مختلف به خانه های مان می آمد تا لبخند را برای لحظه ای هرچند کوتاه، روی لبان کوچکمان بنشاند. لبهایی که به اقتضای سن شان تشنه خندیدن بودند و – شوربختانه - به اقتضای جبر زمان و مکان جنگ میدیدند و خون و آتش و ویرانی! صدای استاد احمدی با کودکیهای من و نسل من پیوندی ابدی خورده، صدایی که از رادیو و تلویزیون و حتی ضبط خانه می آمد و هربار با نامی تازه میزبان گوشهایمان میشد. میگویم میزبان چون هرگز بیرون نمیرفت که دوباره بخواهد میهمان بشود! ما با آن صداها، کاراکترها و ترانه ها روزمان را شب میکردیم و شبمان را روز. ما کودکان بی تفریح آن دهه سخت، همه دلخوشی مان شنیدن صدای کاراکترهای مجازی و کارتونی مان بود. صداهایی که به وسعت و تعداد امروز نبودند و به دلیل همین، راحت از یاد نمی رفتند و همه زندگی مان می شدند. ما بچه های آن دوره فرصت تغییر ذائقه دادن و عوض کردن قهرمان هایمان را نداشتیم و وفادارانه با همان صداهای قدیمی حال میکردیم! صداهایی مثل صدای استاد مرتضی احمدی. صدایی که گاهی روباه مکار می شد و از تلویزیون به گوش می رسید و گاهی خواننده ضربی شب یلدا بود و از طریق رادیو خودش را به ما میرساند. گاهی تصویر داشت (که البته اغلب هم تصویر خودش نبود) و گاهی هم صدای شخصیت داستانی کودکانه بود که از راه کاستهای 48داستان به خانه هایمان سر میزد. هرچه که بود، هر اسمی که داشت، مهم این است که بود.... بود و آن سالها به سختی گذر سیخ از جگر داغ گذشتند که اگر نبود چه میشد تکلیف آن سالهای پررنج و عذاب؟!

دینی که استاد مرحوم مرتضی احمدی به گردن بچه های نسل جنگ دارد، دینی است بسیار ریز و البته مهم و حیاتی. او با صدای بی نظیرش به ما اجازه داد کودکی کنیم و نگذاشت زخم دستهای آهنین و بی احساس جنگ بیش از این پشت کوچک و نحیفمان را خش بیاندازد! او عشق را زنده نگه داشت و کودکی را. کودکی معصومانه همه ما را....!

** ** **

اما بعد هنری شخصیت مرتضی احمدی، تنها ویژگی مثبتی نیست که حالا و در فراقش می توانیم از آن بگوییم. برای ما پرسپولیسی ها مرتضی احمدی یعنی تاریخ سکوی باشگاهی که به آن عشق میورزیم. پیشکسوت هواداران پرسپولیس از همان سال اولی که باشگاه محبوب ما زندگی را آغاز کرد، روی سکوهایش نشست و از صمیم قلب برایش آرزوی موفقیت کرد. استاد بی بدیل سینما و تلویزیون بدون توجه به نام و شان بلندش روی سکو می نشست و برخلاف بسیاری از نامداران که سعی دارند علایق رنگی شان را پنهان کنند تا هواداران طیف رقیب را از دست ندهند، مفتخرانه و با صدای بلند تاکید میکرد که پرسپولیسی است و به عشق این تیم روی سکوها گاهی حرص میخورد و گاهی شادمان میشود!

او فقط رفیق روزهای شادی نبود و در قامت یک هوادار واقعی میدانست که تیم محبوبش در شرایط بد و دشوار بیش از قبل به او احتیاج دارد. او از آن هوادارانی نبود که با غوره ای سردی شان میشود و دشنام سر میدهند و با مویزی گرمی میکنند و به مدیحه سرایی برای ستاره ای پوشالی می پردازند! او در سرما و گرما کنار تیمش بود و خط قرمزش نام بلند پرسپولیس و وفاداری به مکتب آن بود نه نام گذرای این و آن ستاره! پیشکسوت هواداران تیم بزرگ پرسپولیس از آنجا که از دیرباز همراه و همدم سرخها بود، تمام مشکلات هواداران سکونشین را با گوشت و استخوان درک میکرد. او به پشتوانه همین تجربه گرانقدر در سالهای پایانی عمر پرکارش، به همراه جمعی از هواداران قدیمی فوتبال، «جمعیت حامیان هواداران فوتبال ایران» را تاسیس کرد و تا پایان عمر نیز ریاست افتخاری این جمعیت را نیز بر عهده داشت. جمعیتی که امروزه بازوی اجرایی فدراسیون فوتبال در امور حمایت از هواداران است و گامهای بلندی هم در این رابطه برداشته.

مرتضی احمدی هنرمند بود. اما اگر هنر او را در صداپیشگی و بازیگری و خوانندگی خلاصه کنیم جفا کرده ایم به بزرگمردی که «طهران» بودن تهران در اذهانمان را مدیون او هستیم. هنر او تسخیر قلبها بود. او میدانست که هیچ هنری بالاتر از تسخیر قلب نیست و درک کرده بود که هرگاه دژ قلبی به دستی مهربان فتح میشود، هیچ غمی دیگر «غم» نیست! عمو مرتضی این را میدانست چون قلب استاد مسخر عشق پرسپولیس بود. پرسپولیسی که برای امثال او و ما فقط یک تیم نیست. یک ایدئولوژی است، تاریخ است، نژاد است، خون است و وطن است!

** ** **

استاد بی بدیل هنر کوچه و بازار ایران، پیش از سفر ابدی شان در مصاحبه ای اعلام کرده بود که دو آرزوی دیگر دارد. اول اینکه دوباره به استادیوم برود و شاهد پیروزی مطلق و قدرتمندانه سرخها در دربی تهران باشد و دوم اینکه بعد از رفتنش روزنامه باشگاه تیتر بزند: «آهای پرسپولیسی ها، عمو مرتضی رفت!» 

...و حالا الوعده وفا، سرخ پوشان چندی پیش پیروزی مقتدرانه در دربی را – البته در غیاب استاد!- به او هدیه داند و اکنون اگرچه برای روزنامه پرسپولیس دردناک است استفاده از تیتری که استاد فرموده بودند، اما چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود!

یاد سرخت سبز استاد سرخ هنر مردمی ایران!
سفارش ما و تیم محبوبت را به خدا بکن!

مرتبط با موضوع

گالری عکس

جدول