کمیته رفاهی
 

یادش بخیر، یک روز خجالت می کشیدیم

- نظرات : بدون نظر - بازدید [ 914 ] - شنبه, 2 اسفند 1393
یادش بخیر، یک روز خجالت می کشیدیم

یادش بخیر، یک روز خجالت می کشیدیم رسول بهروش این سال ها شاید خیلی چیزها در ایران مرده باشد، اما از بین رفتن هیچکدام از آنها به اندازه مرگ «خجالت» دردناک نبود....

یادش بخیر، یک روز خجالت می کشیدیم






رسول بهروش
این سال ها شاید خیلی چیزها در ایران مرده باشد، اما از بین رفتن هیچکدام از آنها به اندازه مرگ «خجالت» دردناک نبود. امروز ما در سرزمینی نفس می کشیم که انگار واژه شرم برای بسیاری از آدم هایش کاربردی ندارد. خیلی از چیزهایی که قبلا گمان می کردیم باعث سرافکندگی هستند، حالا به وفور یافت می شوند و جامعه نسبت به آنها کوچکترین واکنشی ندارد. بعید است لمس این موضوع برای هر کدام از ما ایرانی ها، زحمتی بیشتر از یک چرخاندن سر داشته باشد، اما می شود فقط به فوتبال این مملکت نگاه کرد تا مشتی نمونه خروار را دید!

یادش به خیر، روزی خجالت می کشیدیم از اینکه فامیل بازی کنیم و دیگران این موضوع را بفهمند، اما حالا امیررضا خادم تکیه می دهد روی صندلی برنامه نود و مثل آب خوردن قبول می کند که تعدادی از بستگانش را در پرسپولیس سر کار گذاشته است. کاش حداقل می شد موقع ادای این جملات، فقط یک سر سوزن حس گناه را در صورت خادم دید، اما آقای معاون وزیر کاملا ریلکس بود، درست مثل وقتی که عادل در مورد دوستی قدیمی خواجه وند با او حرف می زد. البته که خادم روی این تشک باید قبراق و سرپنجه باشد. وقتی علی دایی برای برادرش در پرسپولیس قرارداد 150 میلیون تومانی می بندد، او چرا باید خودش را بابت چند فقره انتصاب مینی بوسی ناراحت کند؟

یادش به خیر، روزی خجالت می کشیدیم از اینکه پارتی بازی کنیم و ماجرا بالا بگیرد، اما حالا پدر خرید ویژه پرسپولیس تا دم سحر روی خط تلویزیون سخنرانی می کند و آقا پسرش هم صبح روز بعد خودش را بین 11 بازیکن برتر ایران جا می دهد.

یادش به خیر، روزی خجالت می کشیدیم از اینکه حرف و عمل مان یکی نباشد و گندش در بیاید، اما حالا حمید درخشان از پیشکسوتان به خاطر انتقادات شان در رسانه ها گله می کند؛ انگار نه انگار که تا همین چند ماه پیش دندان خودش بوی خرخره مربیان ایرانی و خارجی پرسپولیس را می داد. چه زوج متناسبی هم هستند او و محمود خردبین؛ سرپرست ابدی باشگاه که بیرون از این تیم با دو باخت شرم می کرد بگوید پرسپولیسی است، اما حالا بعد از پنج باخت، به خاطر یک برد ناپلئونی اشک می ریزد، حالش هم بد نمی شود!

یادش به خیر، روزی خجالت می کشیدیم از اینکه حزب باد باشیم و عقایدمان مدام تغییر کند، اما حالا بنیادی ترین تفکرات هوادار محترم فلان تیم به یک گل ناقابل بستگی پیدا کرده است؛ قبل از به ثمر رسیدنش به همه فحش می دهد و بعد از به ثمر رسیدنش لپ غیرت بچه ها را می بوسد.

یادش به خیر، روزی خجالت می کشیدیم از اینکه قول و قرارهای مان را فراموش کنیم و بزنیم زیر همه چیز، اما حالا امیر قلعه نویی به عنوان رکورددار استفاده از جمله «من هیچ وقت در مورد داوری حرف نمی زنم» بعد از پیروزی های استقلال، فیلم ویدیویی تهیه می کند و به کمک داور فینال جام جهانی درس قضاوت می دهد! هرچند امیر انگار این اواخر خیلی چیزها را از یاد برده است. امروز او و دوستانش به منصوریان گیر داده اند که چرا برد استقلال را با طرح مسایل داوری لوث کرده است، در حالی که خود قلعه نویی به عنوان مربی تراکتور تا آخر لیگ یازدهم  هزار بار علیه محسن ترکی مصاحبه کرد، به جرم اینکه این داور در گرفتن پنالتی به نفع استقلال و اخراج حاج صفی اشتباه کرده بود!     

یادش به خیر، روزی خجالت می کشیدیم از اینکه دیگران را از زاویه منافع شخصی قضاوت کنیم و بنا به سود خودمان، جای شان را بین بهشت و جهنم تغییر بدهیم، اما امروز جواد نکونام به ما نشان می دهد همه چیز ممکن است؛ هم او که هنگام شرکت در مراسم توپ طلای آسیا در روزنامه ها مجیز قلعه نویی را می گفت، اما بعد از جدایی از این تیم با لیچارهایش امیر را به رگبار بست، درست مثل آندو که روزگاری می گفت در ایران فقط برای استقلال بازی می کند، اما بعد از گلزنی در تبریز سردوشی های مربی همان استقلال را کند، یا حتی مهدی رحمتی که سال ها با قلعه نویی کار کرد، اما ناگهان فهمید ادبیات امیر یک مقداری زشت است.   

اینجا ژاپن نیست که «هاراگیری» مد باشد. اینجا غرب نیست که «استعفا» رواج داشته باشد. اینجا ایران است؛ جایی که آدم های تقصیرکارش روزگاری حداقل بلد بودند «خجالت» بکشند، اما حالا انگار قواعد بازی، قوانین زندگی عوض شده است. کاش فقط فوتبال بود، اما حیف که همین فوتبال بی آبرو، تازه هنوز یکی از نجیب ترین جاهای مملکت است!




مرتبط با موضوع

گالری عکس

جدول